5.26.2006


وظيفه مابه‌عنوان شهرسازان آينده چيست؟ آيا بايستي شهرهايي را براي انسان فردا طراحي كنيم؟ آيا بايد انسان امروز را وادار به زندگي در شهر آرماني و تكنولوژيك خود كنيم؟

آينده را نسازيم، بلكه راه رسيدن به آينده را تصوير كنيم
بايد بدنبال شهر ايده‌آل مردم كوچه وبازار بود، مردماني كه گذشته را بسرعت فراموش خواهند كرد واز اكنون در روياي آينده زندگي مي‌كنند
با زنده سازي آنچه توسط مردم كوچه وبازار مطرود وبه كناري گذاشته شده است، كاري است بس عبث
زندگي درجريان است و تداوم دارد و همواره مكان مي‌گيرد
(Takes place)
(- نوربرگ شولتس، معماری: حضور، زبان و مکان ترجمه سید احمدیان)
چه خوب است كه كالبد شهرهاي فردا مكان مناسبي براي روحيه مردم فردا باشد
آرمان نهايي، ترسيم شهري براي انسان انتخابگر فرداست

هر نسلی باید شهر خود را بسازد- سانتا الیا

موضوع پایان نامه ام درست بمانند ذهنم از آشفتگی رنج می برد
انسان اسكيت سوار، لپ تاپ به دست و متصل به اينترنت بی‌سیم كه با نشستن بر روي هر نيمكتي در پارك، آن را به فضاي كار خود
مبدل مي‌سازد، به راستي تصويري جالب از انسان قرن بيست و يكم است. اما آيا اين تصوير تمامي ابعاد تأثير تكنولوژي را در زندگي روزمره انسان بيان مي كند؟ آيا دنياي ديجيتالي شده اطراف ما بيش از پيش ذهن مارا انباشته از اطلاعات نكرده است؟ بعد نك تيز نفوذ رسانه‌ها، امروز از اتمامي لايه‌هاي ايزوله شده خانه‌هاي ما گذشته است. تلويزيون و راديو كه زماني بنيانهاي فرهنگي جوامع را به لرزه مي‌انداختند دربرابر غولهايي چون شبكه‌هاي ماهواره‌اي، نرم افزارهاي كامپيوتري و اينترنت به بازيچه‌هايي مي‌مانند. انکار اين موضوع كه زيرساختهاي فرهنگي و اجتماعي جوامع به‌شدت درحال تغيير و تحول شگرفي هستند كه از بابت انفجار اطلاعات و ارتباطات حادث شده است، امري عبث است
حقيقت جهش خيره كننده نمودارها و گرافها خبر از تحولاتي عظيم در فرم و كالبد معماري، شكل شهر و درك ساكنان از فضاي شهري مي‌دهد
ادامه دارد

5.25.2006

Fingertips


In the time it takes to laugh,
love can turn the key.
Crystal clear the future liesand
what will be will be.

Don't hold it back,
take the chance you missed.
Don't hold it back,
fill the emptiness.

Soon the time to say farewell,
will come with no return.
Older now but wiser from
lessons we have learned.

Don't hold it back,
take the chance you missed.
Don't hold it back,
fill the emptiness.

Slip through your fingertips,
Speak from your heart don't let it
Slip through your fingertips,
Search for the feeling in it.
Don't let it -Slip through your fingertips,
Lost if you leave too late.
All at your fingertips,
Gone if you hesitate.

CAMEL-Pressure Points (live concert) 1984

بر عبث می پایم

دستها می سایم تا دری بگشایم
بر عبث می پایم
تا به در کس آید
در و دیوار به هم ریخته شان
بر سرم می شکند
نیما

کوی دانشگاه در خون شد







چند توضیح راجع به حوادث کوی دانشگاه و اظهار نظرهای مسئولین! این مطلب رو به این دلیل می نویسم که روزنامه ی شرق و سایت ایسنا که می شه گفت جزء معدود رسانه های داخلی هستند که اخبار مربوط به دانشجویان رو اعلام می کند، اخبار اخیر رو به شدت سانسور کردند...
حسام‌الديني علامه، دبير تشكيلات انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تهران و علوم پزشكي تهران، در گفت‌وگوبا خبرنگار ايسنا دربارهموضع انجمن اسلامي درباره حوادث شب گذشته (سه‌شنبه) كوي دانشگاه تهران، هرگونه ارتباط اين تجمع با اعضاي انجمن را رد كرد.
ISNA


این آقای علامه که از طرف انجمن اسلامی اظهار نظر می کنه! اصلا از طرف دانشجویان دانشگاه تهران به رسمیت شناخته نمی شه! کلا انجمنی که از اون به عنوان انجمن اسلامی یاد می کنه خودشو دبیرش میدونه یک طیف سنتی، قدرت طلب و وابسته به حکومته که به طور رای گیری بسته انتخاب می شه و به هیچ وجه پشتوانه ی دانشجویی نداره! انجمن اسلامی واقعی اون انجمنیه که با رای مستقیم دانشجویان داشکده های حقوق، زبان ها، ادبیات، فنی و هنرها انتخاب شدن و زیر فشار همین آقایون از فعالیت منع شدن! طیف دموکراسی خواه دانشگاه تهران تنها انجمن قانونی دانشگاه تهران است، و اعضای آن در صف مقدم درگیریهای کوی دانشگاه بودند
!
رييس پليس پايتخت با اعلام دستگيري هشت تن از دانشجونماها در جريان حوادث شب گذشته‌ كوي دانشگاه، اظهار كرد: تعداد 20
تا 30 تن از فرصت‌طلبان دانشجونما، در درگيري‌هاي شب گذشته حضور داشتند كه عامل اصلي اغتشاشات بودند
ISNA

آقای سردار طلایی! چرا این قدر واضح، چرا به این راحتی حقیقت محض رو کتمان می کنید؟
آیا اصلا غیر از این دانشجویان ساکن کوی، کس دیگری می تواند وارد کوی شود؟ مگر نه اینکه تمای درب های کوی به غیر از درب اصلی بسته بودند؟ مگر نه اینکه نزدیک به 100 مامور انتظامات کوی کارت دانشجویان رو کنترل می کردند؟ پس این دانشجو نماها از کجا آمدند؟ چرا به دروغ می گویید علیه مردم و مقدسات شعار می دادند؟ البته حرف شما درست است اگر جمهوری اسلامی و رهبری را مقدس بدانیم!! همه ی تظاهر کنندگان شب چهارشنبه از دانشجویان شهرستانی کوی دانشگاه بودند و تعداد آنها به 3000 نفر می رسید. در جریان تظاهرات، ابتدا نیروی انتظامی اقدام به پرتاب سنگ به داخل کوی دانشگاه کرد، سپس نیروهای گارد ویژه درگیر شدند، در ساعت 5:20 صبح که دانشجویان در حال متفرق شدن بودند، انصار حزب الله به طور مخفیانه از درب چمران کوی وارد کوی دانشگاه شدند و با فریاد یا فاطمه زهرا به دانشجویان که از پشت غافلگیر شده بودند حمله کردند و 8 تا 10 دانشجو را دستگیر کردند. در جریان درگیری بیش از 20 دانشجو مجروح شدند...
روز چهارشنبه از ظهر تا ساعت 5 تجمع دانشجویان در سراسر دانشگاه تهران ادامه داشت و اکثر درب های دانشگاه بسته بودند و به شدت کنترل می شد و دانشگاه به طور کامل در محاصره ی نیروهای پلیس بود.
خواسته های دانشجویان شامل موارد زیر می شد:
استعفای عمید زنجانی، آزادی فعالیت تشکلهای مستقل دانشجویی، آزاری دانشجویان زندانی کوی دانشگاه، ضمانت دانشگاه به حفظ امنیت دانشجویان، بازگشت اساتید اخراجی، پایان وضعیت شبه نظامی دانشگاه تهران، اخراج عناصر اطلاعات و سپاه از حراست دانشگاه...
در پایان تاسف خودم از سانسور وسیع اخبار دانشگاه تهران از سوی رسانه هایی که ادعای دموکراسی خواهی و شفاف سازی اخبار ایران دارند، ابراز می کنم، عملکرد ایسنا و شرق واقعا ناامید کننده بود

5.14.2006

شاخه های هرس نشده درخت توت حیاطمان در آفتاب مطبوع بعد از ظهر با وزش نسیم می رقصند. هیاهوی برگها سکوت دیوارهای بهت زده ی خانه را بر هم می زند. داستان این دیوارها سالهاست که به پایان رسیده است. من درمعماری رویاهای شیرینم این داستان را تا به امروز دنبال کرده ام. حالا دیگر صدای فریاد تک تک خاطرات از میان دانه دانه ی آجرها به گوشم می رسد. آیا تا به حال حس کرده اید که تمامی عمرتان در یک کابوس زندگی کرده اید؟
خورشید غروب می کند و در حیاط خانمان فقط سایه ها می مانند. و من هیچ انتظاری نمی کشم. آرامش ازلی و تعادل و ثبات فضایی که مرا در بر گرفته است، کاملا در تضاد با ذهن پر از آشوب درونم است. معانی، مفاهیم، کلمات و واژگان در این آشوب و ملغمه، هر لحظه زاده شده و می میرند. ذهن من مثل همیشه در حال پرتاب شدن به سمت آینده است! ساعتی پیش برایم بمانند اتفاقی تعریف شده در بازه زمانی سالها پیش است. احساسات با سرعت مافوق صوت در لایه های گذشته محومی شوند. چشمانم اکنون که ساعتی بعد از ساعتی قبل است، خشک خشک اند. نمایش به پایان رسیده است. مثل همیشه من تنها بازیگر پرده ی آخرم. سالن خالیست، به گمانم هیچکس نمی دانست بعد از پرده ی آخر پرده دیگری هم هست. با واژگانی اندوهگین که زیر بار معانی له شده اند، داستان را به پایان می برم. حالا جای کافی برای یک آغاز باز شده است
. چهارشنبه 20 اردیبهشت 85، مشهد بلوار وکیل آباد خ کاج پ 840