10.31.2008

zaha and halloween

she lectured at GSAPP yesterday
ye bar dige be poster negah konid! :D

REBELS VS. SCHOLARS!

این قیافه ویگلی کشته منو تو عکس LOLLLLLLLLL

حسین جانم فدایت

من موطمئنم که او رئیس جمهور آینده آمریکا می شود، من مطمئنم که او با ماست

10.29.2008

city of future

We must invent and rebuild the Futurist city like an immense and tumultuous shipyard, agile, mobile and dynamic in every detail; and the Futurist house must be like a gigantic machine. The lifts must no longer be hidden away like tapeworms in the niches of stairwells; the stairwells themselves, rendered useless, must be abolished, and the lifts must scale the lengths of the façades like serpents of steel and glass. The house of concrete, glass and steel, stripped of paintings and sculpture, rich only in the innate beauty of its lines and relief, extraordinarily "ugly" in its mechanical simplicity, higher and wider according to need rather than the specifications of municipal laws. It must soar up on the brink of a tumultuous abyss: the street will no longer lie like a doormat at ground level, but will plunge many stories down into the earth, embracing the metropolitan traffic, and will be linked up for necessary interconnections by metal gangways and swift-moving pavements.

Sant'Elia, Manifesto of Futurist Architecture 1914

10.27.2008

به من بگی مهندس می زنم تو دهنت


اخه این قیافه کجاش به مهندس جماعت می خوره

mohamad jun khoda omret bede ba in postet. agha in moshkeli ke to dario man ba in pishvande MOHANDES daram! aghayan khanum ha, doostan azizam, be hamoni ke ghabulesh darin, man mohandes nistam, babamam mohandes nabude, mamanam ham mohandes naboode, jado abadam ham mohandes nabudan ke hich aslan hamishe darse hendese ro mioftadan! man khodamam to daneshgah ye 2 darse hendese dashtim ke yekisho 10 shodam yekisho 13. fosh bedin behem ama mohandes sedam nakonin!

mamnon!

پنج آبان سالروز سقوط شهر







وي افزود: پياده در شهر قدم زدم، خانمي كوچه را جارو مي‌كرد، ديوارها با شليك گلوله ريخته بود و او بقاياي آن را تميز مي‌كرد و به من گفت : اگر بچه‌ها، كوچه‌ها را تميز ببينند، روحيه مي‌گيرند. از او پرسيدم جنگ كجاست؟ گفت : سر كوچه

10.26.2008

processing - results




1. diagrams results of screen shot sequence in processing script
2. diagrams format changed to *.raw in photoshop
3. using ISOSURFACE (isosurf) the raw files are put together as one *.bin file
4. using isosurf the images are put together and due to the color specification the images are extruded toward each other
5. final result of isosurf is opened in 3DMAX, relax mod,material, light, render!

click on my group : Eduardo, Sina, Charles
our masterpieces!
(1)
(2)
(3)

10.25.2008

KILL 'em ALL



حضرت سلیمان سردار سازندگی در ایران باستان

در گذشته تاریخ را خطی می دیدند، به شکلی که مردمان دوران قبل از دورانهای بعدی عقب مانده تر بوده اند و همواره جوامع انسانی و تکنولوژی در حال پیشرفت. اما شواهد باستان شناسی و مطالعه تاریخ این موضوع را رد کرده است. و در مواردی حتی رشد فرهنگی و تکنولوژی بعضا منفی نیز بوده است یعنی حرکت به جلو نبوده که هیچ، بازگشت به باورهای قدیمی و خرافی نیز اتفاق افتاده است. از آن جمله داستان بناهای منتصب به حضرت سلیمان و تیم سازندگی دیوهای تحت امر اوست

باور این که بناهای با عظمت دوران باستان توسط دیوها ساخته شده اند کار سختی نیست! اعرابی را به یاد بیاورید که همه عمر خود را در صحرا به شتربانی گذرانده اند و نهایت معماری که دیده اند کعبه بوده که ان را هم حضرت ابراهیم احتمالا به کمک خدا و نیروهای ماوراء طبیعه ساخته بوده است. اکنون این پا برهنگان خود را در برابر کاخهای عظیم و آرامگاه هایی می بینند که حرکت دادن حتی یک سنگ بکار رفته در آن از قدرت آدمی خارج است پس چه کسی جز دیوها و پهلوانان فوق بشر می توانسته این بناها را پدید آورد. البته اینکه اعراب را تنها عامل بوجود آمدن این خرافات بدانیم کمی کم لطفی نسبت به همسایگان سابقا بادیه نشینمان است. مردمان عامی هم که دستشان از تاریخ مکتوب و دانش آن زمان کوتاه بوده براحتی این خرافات را پذیرفتند و حتی در جاهایی پای پهلوانان اساطیری را نیز به میان کشیدند. نکته طنز آمیز اینجاست که مردمانی خود چیزی را بسازند و سپس فراموش کنند که خود آن را ساخته اند و پای دیوان و پیغمبران را به وسط بکشند. مثال این داستان به امروز ما هم می رسد! دوستی می گفت که خدا شاه را بیامرزد که این ورزشگاه آزادی را ساخت، می گویند ایتالیایی ها اینجا را ساخته اند. گفتم بهله! گویا نام معمار ایتالیایی فرمان فرمایان بوده است


محلی ها نام این بنا را تا قبل از کاوشهای باستان شناسی، مقبره مادر سلیمان می نامیدند.
هنوز هم البته محلی ها همین نام را استفاده می کنند و خوب گویا حضرت سلیمان مادرش را خیلی دوست داشته پس تیم سازندگی دیوان این بنا را می سازند
لینک مربوطه

ابعاد عظیم و مقیاس فرا انسانی آرامگاه های شاهان هخامنشی حتی تصور اینکه این بنا توسط غولهای تحت امر سلیمان ساخته شده است را نزد مردم محلی مشکل می کرد! از این رو به سراغ کسی رفتند که از غولها هم نیرومند تر بوده است! و خوب چه کسی بهتر از رستم ، فاتح هفت خان، پس نام اینجا را نیز نقش رستم نامیدند
و اما تخت سلیمان! که مرکز حکومت حضرت سلیمان بوده است، وجود دریاچه عمیق (خیلی عمیق انقدر که هنوز عمق دقیق آن مشخص نیست) بهانه خوبی برای مرموز شدن این آتشگاه و کاخ ساسانی بوده است. محلی ها هنوز بر این باورند که دیو های نفرین شده در اعماق این دریاچه زندگی می کنند و آب همیشه جاری آن نتیجه ادرار دیوهاست. بعضی معتقدند که کسانی که بدرون دریاچه رفته اند هیچگاه بیرون نیامدند و حتی جسدشان هم ببه سطح آب نیامده و توسط دیوها خورده شده اند! بلا فاصله محلی ها به کوهی توخالی اشاره می کنند که از دور پیداست. کوهی که آن را زندان سلیمان می نامیدند. حضرت سلیمان دیوهایی را که احتمالا از کارگر ساختمانی بودن و یا حقوق کم شاکی می شدند را بدرون زندان می انداخته است
لینک ویکی پدیا

عکسها و فیلم از خودم

pasargad reconsidered


از بسیاری از کاخهای پاسارگاد جز چند ستون و یا حتی یک ستون ناقص چیزی باقی نمانده است. اما نکته جالب این است که بر روی همین تک ستون عبارت " من کوروش پادشاه هخامنشی هستم" باقی مانده که راهنما معمولا با افتخار با صدای بلند برای شما می خواند


تابلو میراث فرهنگی در کنار نقش انسان بالدار

10.24.2008

عمو چماقی (new version)

عمو چماقی، من برم قربونه اون چماقت

اون ریشو پشم و آرم بالای کلاهت

عمو چماقی شبها میره تو خوابگاهها یواش

میکنه دانشجو نما رو آش و لاش

عمو چماقی با رفیقهاش سوار موتور

میکنن مستکبران رو لت و پار، کر و کور

عمو چماقی، من برم قربونه اون چماقت

اون قمه ، زنجیر و اون دماغت

عمو چماقی چه ناز می زنی ضربه تو کله

چه ناز knock out می کنی طرف رو با یک ضربه

عمو چماقی اگه نبودی کی ما را هدایت می کرد؟

کی نفت و گاز و برقمان را مجانی می کرد؟

عمو چماقی اگه نبودی کی خرها رو آدم می کرد (یا آدمها رو خر می کرد) *

کی ما روسوی بهشت و حوری رهنمود می کرد؟

عمو بدو بیا اینجا! یه جوجه میگه علی ما شده پینوشه

عمو بدو این یارو دانشجو نمایِ، راک و پانک و بی سر و پایِ

عمو چماقی، من برم قربونه اون چماقت

اون چفیه ، اون شلوار گشاد و نگاهت

عمو چماقی داره میره بیرون امشب

تا بکنه این سوسولها رو خوب ادب

تا عمو هست ما دیگه غصه ای نداریم

منتظر پول نفت سر سفره می مونیم

عمو چماقی چشم نخوری با این هیکل و بازو

عمو چماقی تو یک کلام I LOVE YOU

*هر دو صورت درست است

10.23.2008

midterm- inhuman architecture- all pavilions



click to enlarge

design team: Panagiotis Sarlis, Natalia Roumelioti (Greece), Dania Atta (Pakistan), Sina Mesdaghi (Iran)

instructor: Enrique Walker (Argentina - Chili)

midterm- inhuman architecture-hippo






click on images to enlarge

the goal was to use the cliche of projecting screen as a fundamental design element in designing animal pavilions.

in hippo pavilion the whole pavilion becomes actually the cliche, taking over the initial concept of animal pavilion. the cliche is simplified to a set of parallel frames projecting hologram images of the animal, providing both depth of image and vague spatial experience.

time for developing the concept, design and presentation : one week

midterm- inhuman architecture- scorpions


click on images to enlarge

the goal was to use the cliche of projecting screen as a fundamental design element in designing animal pavilions.

in scorpions pavilion the projection is used as an ornamentation and cliche remains as an application to the pavilion structure which is based on the concept of animal habitat.

time for developing the concept, design and presentation : one week

midterm- inhuman architecture-birds



click on images to enlarge

the goal was to use the cliche of projecting screen as a fundamental design element in designing animal pavilions.


in birds pavilion the cliche actually becomes a advertising billboard, this time the projected on the screen actually lives in it and spectators go through the billboard as the pavilion.


time for developing the concept, design and presentation : one week

10.22.2008

image of my life


in the evening, of a good day, I’ll drink tea and talk with you,


now you are a spaceman too…

10.17.2008

باقیمانده مجسمه رضا شاه در دانشگاه تهران

بهار امسال گذارم به پشت ساختمان گروه مجسمه دانشکده هنرهای زیبا (دانشگاه تهران) افتاد، مجموعه ای از مجسمه های خرد شده آنجا تلنبار شده بود. در میان مجسمه ها این مجسمه نظرم را جلب کرد. با پرس و جویی که کردم و دقت در جزئیات مجسمه فهمیدم که مجسمه رضا شاه است. در کنار این مجسمه مجموعه ای از مجسمه های خرد شده دیگر هم بود که احتمالا متعصبین مذهبی در اوایل انقلاب تکه تکه کرده بودند و سپس توسط فرد ناشناسی به این مکان انتقال داده شدند

10.16.2008

ASSUALT ON 7 COLUMBIA STUDENTS

در سحرگاه یکشنبه ای که گذشت هفت دانشجو دانشگاه کلمبیا در ظرف 50 دقیقه در حول و حوش پردیس دانشگاه مورد حمله اوباش قرار گرفتند

Early Sunday morning (OCTOBER 13, 2008), “a group of five to seven black males ranging in age from 20-25 years old” assaulted seven Columbia students— five of whom were Asian—in the span of fifteen minutes.

According to the Columbia Department of Public Safety, only one of the victims was robbed during the attack, but all of them sustained physical injuries, including two who required stitches.

Instead of immediately sending an e-mail alert to the entire CU community, however, Public Safety elected to keep quiet about the incident. The only students who received an alert – at the time of this article's publication – were those enrolled in the Law School and Barnard.

Why keep quiet? Don’t all students deserve to know when a spree of assaults occurs right outside the protective gates of their campus?

link to the news

http://www.columbiaspectator.com/node/56240

http://www.angryasianman.com/2008/10/seven-columbia-students-assaulted.html

http://gothamist.com/2008/10/15/series_of_assaults_on_columbia_stud.php

http://www.bwog.net/articles/columbia_assualts_make_local_news_campus_alert_non_existant

http://www.nydailynews.com/news/ny_crime/2008/10/14/2008-10-14_7_attacked_near_columbia_university-1.html

10.11.2008

در رابطه با اعتصاب بازار اصفهان

حرف مالیات که بیاد، خون اصفهانیه بجوش میاد
شوخی شوخی با مالیاتم شوخی
جون میدم اما مالیات نمی دم
یا مرگ یا مالیات

اصفهونیه خونش آتیش میگیره تک زنگ میزنه آتش نشانی که شمارش بیفته

من از تجربم با اصفهانیا همین اندازه بگم که اگه پای پول و این چیزا بیاد وسط، دولت و مملکت و خواهر مادر و ایران و آمریکا و تحریم و شورای امنیت و خلاصه قوانین انیشتین و نیوتن حالیشون نمیشه وا

در شهر من


نیویورک شهر بزرگیست، چندین میلیون نفر در این شهر زندگی می کنند. بزرگترین تالارهای بورس جهان که امروز حال و روز خوبی هم ندارند در این شهر هستند و بزرگترین موزه ها، معروف ترین تأترها و خیابانها. آدمهایی از هر گوشه دنیا در این شهر یافت می شوند. فکر کنم فردا هزاران نفر در ماراتن خواهند دوید. بزرگترین ماراتن دنیا. همیشه فکر می کنم بعضی شهرها خیلی شهرند و چندین شهر بزرگتر از خودشان در درونشان زندگی می کنند. شهرها در شهر. تهران همچین شهری بود. نیویورک همینطور.در یکی از این شهرها، در شهری دور از شهر من گلشیفته شکفت و اردشیر مرد. آنجا در منهتن، اینجا که همه چیز عمودیست. شاید چند خیابان آن طرف تر. شاید همین کوچه. شاید همان آژیر آمبولانس

روزنامه کیهان و اردشیر محصص

نفس كشيدنش براي دشمن جنازه اش براي ايران!( خبر ويژه )

اردشير محصص، طراح و كاريكاتوريست فراري كه به ضديت با اسلام و تمسخر مردم ايران معروف بود، در خارج از كشور مرد. وي كه در سال 1317 متولد شد، پس از انقلاب اسلامي از ايران گريخت و در خارج از كشور با نشريات صهيونيستي و ضد ايراني عليه باورهاي ديني و ملي ايرانيان به همكاري پرداخت.
طرح ها و كاريكاتورهاي وي كه در سه دهه گذشته در آمريكا و اروپا منتشر شده است، آميزه اي از رويكردهاي لائيك و نفرت نسبت به اعتقادات اسلامي است. در كنار اين وجوه، محصص همواره در آثارش تمسخر اسطوره هاي قدسي مسلمانان را دنبال كرده است.
گفتني است برخي از همفكران وي در داخل و خارج كشور براي انتقال جنازه او به ايران تلاش مي كنند. يكي از مقامات غربي كه براي انتقال جنازه اردشير محصص به ايران اصرار دارد به همفكران وي گفته است دفن محصص در قطعه هنرمندان مي تواند ديگران را هم به الگوبرداري از آثار ضدديني اردشير محصص ترغيب كند
منبع روزنامه کیهان

بعد از اتمام تحصیلات در رشته حقوق (به سال ۱۳۴۱) در کتابخانه یکی از وزارتخانه‌ها شغلی به دست آورد و مشغول به کار شد و در عرض یکسال تمام کتاب‌های آنجا را خواند و سپس استعفا داد

10.07.2008

GOLSHIFTEH


I AM PROUD OF HER
I am going to Cinema for the first time in years, the last time I went to movies I think it was the movie "mim mese madar" well the movie was not very interesting but again I am going to Cinema next week and again Golshifteh.

she is in NEW YORK
another link