این عکس را که در فیس بوک دیدم یاد روزی افتادم که گذرم به یک چاپخانه قدیمی در طرفهای گنبد سبز مشهد افتاد و عکسهایی را دیدم که گویای شهری بودند که آنهم از قضا اسمش مشهد بود! ناخدا گاه در آن لحظه انبوهی از خاطرات کودکیم از مشهد بیادم آمد... تونل سبز میان فلکه پارک و سه را کوکا.... آدمهایی که به درختان توت بلوار وکیل آباد آویزان شده بودند و بچه هایی که در جاده وسط بولوار فوتبال بازی می کردند! خط 7 اتوبوس وکیل آباد و تابلو مشهد 5 کیلومتر دم در خانه مان... همین بلوار ملک آباد که در بهار یه چیز های سفیدی از درختانش می ریخت تو هوا که بدون اسپشیال افکت و این حرفها ازون فضا معنایی های تو فیلمها درست می کرد
خیابان احمداباد و درختانش و حتی بیمارستان گهرشاد که درش بدنیا آمدم و حرم و صد ها چیز دیگر... خیابان اصلی شهرجدید (سجاد فعلی) هنوز خاکی بود. نه قاسم آبادی بود و نه اتوبانی...آزادشهر را تازه داشتند می ساختند و پشت خانه ما دیگر بیابان بود
شهر شهریت داشت! هویت داشت! زیبایی داشت! هوایش پاک بود و آبش زلال! آن روزها که ایران موشک و بمب می خورد و قطعی برق شمعها را در خانه ها به صف می کرد مشهد اینگار جنگ به چپش هم نبود
الحق دم شهرداریهای سالهای بعد انقلاب گرم ! آنچنان همتی که کردند و تیشه ای به ریشه شهر و مردمانش زدند و از بیخ هرچه زیبایی بود کندند و ویران کردند . واقعا شهرداریها تا به چه حد می توانند ویران کننده باشند و مردمان تا به چه حد پپه!
این روزهای بعد از انتخابات! از من می پرسند مشهدی! از تظاهرات مشهد چه خبر! می گویم آن سبزیجات بد دهنی که من می شناسم خانشان را سرشان خراب کردند صداشان در نیامد چه برسد به واکنش سیاسی! تاثیربافت شهر و فضای شهری، ترکیب اجتماعی و احساس تعلق و هویت نه تنها درچنین مواقع حساسی نمود پیدا می کند بلکه بسیاری از خصوصیات ذهنی و رفتاری تک تک شهروندان را نیز تعیین می کند