3.23.2010

اجرای فین فینی

محسن نامجو برای برنامه پارازیت در حول و حوش سال تحویل چند تا از آهنگ هاش رو اجرا کرد که آهنگها اصلا شاد که نبودند هیچ خیلیم غم انگیز بودند!­ من مونده بودم قیافه داغون نامجو رو ببینم یا قیافه های خز و خیل و فریاد های شیکم سیران و بی غشان VOA یا تلاش بی فرجام مجری برنامه برای شاد کردن فضا! یه عده میگن که چیز زده بود و خودش نبود یه عده هم می گن این فین ها به خاطر غم و غصه و این حرفهاست! یه جوریم این رو میگن که یعنی اشکال نداره حالا این دفعه! یکی دیگم کلی از تیریپ آشناییش با نامجو می گفت و اینکه چه قدر غرق مواد بوده او این حرفها و وضعش خراب بوده!!! این رو البته خیلیهای دیگه هم به من گفته بودند و بعدش سرشون رو تکون داده بودند و آهی کشیده بودند! من هم همیشه سکوت کردم و سرم رو یه جوری تکون داده ام که اصلا معلوم نشود که من نظرم چیه! اما دیگه این اجرای این دفعه نامجو و فضا و همه چیزه دیگش باعث شد که خار در تن کرگدن برود و من واکنش نشون بدهم!

ببین عزیز من! هنرمند (نه این مجری ها که خیلی خوب هم از قضا اجرا می کنند) دنیای آزاد خودش رو داره! معیارهای فکری خودش رو داره! عرف و ارزشهای خودش رو داره! سبک زندگی خودش رو داره! هنرمند خلق می کنه! اگه بخوای خلق کنی باید خارج از کلیشه های رایج بتونی حرکت کنی! خیلیها هستند که تکنیک رو خوب بلدند! مثلا مثل گل خراطی می کنند یا نقاشی می کشند و آثار ایکس و ایگرگ را کپی می کنند! فلان قطعه فلان موسیقیدان رو می زنند! تو کتابهای فلان معمار شنا می کنند و ادای فلان نویسنده را در می آورند!

عده ای هم اینها مثل هنرمندان لباس می پوشند و ازین چفیه های جینگولی می اندازند و پاچه هایشان پاره است و مثل چی سیگار می کشند و کفشهاشان هم باید حتما کتانی باشد! خفه شده اند در کلیشه ها!

ببین! عزیز من کسی که آهنگهای گروه DOORS را می سازد و بوف کور می نویسد بایدم در پاریس خودکشی کند چون در آن آهنگها و نوشته ها زندگی کرده است! کسی که با nirvana موسیقی راک را دگرگون می کند در دنیایش دوست دارد drug بزند اصلا به من تو چه که در زندگی شخصیش چه می گذرد! اصلا اگر معیارهای فکری و اخلاقی من و تو با او یکی بود که او فرانک لوید رایت و لکوربوزیه نمی شد!

اون کسی که در مشهد مقدس در برابر چشمان از حدقه بیرون زده یک مشت مشهدی ندید پدید "واق واق" می کند و آن آهنگها را با موجوداتی مثل عبدی می سازد و از دانشگاه تهران بیرون انداخته می شود و ننه بابا و زمین و آسمان بهش می گویند خفه شو نخوان اگر تا الان زنده مانده است معجزه است! دیگر شما مشهدی ها لا اقل می فهمید من راجع به چه فضای مسمومی صحبت می کنم! هوای مشهد برای یک هنرمند از دود سیگار هزار بار مرگ بار ترست!

حالا اینها به کنار! به نظر من این مجری قد کوتاه صدای آمریکا یا از قصد با قرار دادن نامجو در برابر تماشاچیان حاضر در استودیو که اکثرا اسکل بودند و آمده بودند برای قر دادن، یک مجموعه طنز آمیز درست کرد! یا mood نامجو او و بقیه رو در آفساید قرار داد و به مسخره گرفت! یعنی این بخش نامجو ویدیو نوروزیت رو باید هزار بار دید و به قیافه های هشت در چهار هزار بار خندید که به جای اندی و ابی با آهنگهای مشهدی ناراحت ما مواجه شدند! و در واقع تحملش کردند! ها هاااااا

آی خندیدم به ریشِ فکر کوته و طبع نتراشیدتان!

3 comments:

all cains said...

بک زمانی یکی از لویی ها به بتهون میگه مردم موسیقی کوجه بارازی میخوان اما خودشون نباید بسازن تو باید براشون بسازی و اون هم
for eliz
رو میسازه که در عین اصالت به مذاق عام زیاد خوش میاد همون آهنگ معروف آشغالانسها و بازیافتی ها -موسقیدان خودش باید جایگاه کارشو پیدا کنه اگه نامجو نتوتسنه یک عده رو برای نوروز راضی کنه مث اینه که مجری شرح نیکلسون بر مثنوی دم عید بخونه

sm3074 said...

هنرمند اصلا قرار نیست کسی رو راضی کنه

all cains said...

درسته، اما اگر کسی هنرشو به قصد نمایش در شوی نوروزی اجرا کنه شاید بشه درصدی رو به رضایت تماشاگر اختصاص داد