5.23.2010

a poem

Walking by the ruins
Of that castle
once I built
by purest dreams

Looking at her
Smoking her cigar
In the delusion
I believed today

I gave up my speech
as an object
not to disturb
her loneliness

5.22.2010

to wake up or not to wake up!

Sweet dreams are made of these.
Who am I to disagree?
Travel the world and the seven seas.
Everybody's looking for something.

kajur forest - mazandaran - iran

5.09.2010

شيخ نامه

پس شيخ رو به او كرد و گفت: سانچو آيا آن غولهاي ظالم  را مي بيني كه مردمان بدبخت را در بند كرده اند؟
سانچو پاسخ داد: سرورم كدام غولها را مي گويي؟ هر چه مي نگرم غولي نمي بينم!
شيخ بگفت: چگونه اين غولهاي وحشي ستمگر را نمي بيني؟! ما بايد به جنگ اين غولها رويم و بندگان خدا از ستم ايشان آزاد سازيم
سانچو مكثي كرد و گفت: اما من تنها برجهاي الهيه را مي بينم كه در ميان باغها جا خوش كرده اند!
در اين گفتگو بودند كه ناگه سگان احمد خاتمي بر ايشان فرود آمدند و اسب شيخ و الاغ سانچو توقيف كردند و بگرفتنشان و ببردند.
در راه بود كه سانچو حقيقت غولها دريافت و به شيخ ايمان آورد.

5.08.2010

حكايت

براي ديدن تصوير بزرگتر روي عكس كليك كنيد

به نظر من اين عكس از جهالت بي حد و حصر هيات تحريريه نشريه منظر و شكاف ميان ايشان و دانش معماري حكايت دارد