1.03.2011

بی عنوان

 سایت آینه* مدتهاست که آپ نشده و به حال خود رها شده است. بدون هیچ بیانیه ای یا خبری. هنوز وب فارسی جوان است و نابالغ. سایتهای خبری فارسی و بلاگستان بسیار کوچک هستند و خبرنامه گویا یکی از تنها سایتهای خبری معتبر است. اینترنت دایل آپ  و کند است. در مشهد اتصال به اینترنت با کارت اینترنت پارس آنلاین در واقع فاصله زمانی است میان دی سی های متناوب.

زمستان سردیست. شوفاژ خانه مان در مشهد از کار افتاده است و با یک بخاری برقی تنها اتاقم را گرم می کنم. و زندگی هم تنها در همین اتاق جریان دارد. بقیه خانه خالی و سرد و بی روح است. فضای خانه مان از زمانی که خانواده به تهران رفته اند خیلی تغییر کرده است. با اینکه سرد و ساکت شده  اما برایم دوست داشتنی ترست.  من بزرگ و بزرگتر می شوم و فضاهای خالی خانه را پر می کنم. از ماده به گاز تبدیل می شوم و همه جا هستم.  توی هال. آشپزخانه. حیاط و زیرزمین که دیگر مدتهاست که ترسناک نیست.

این روزها هوا خیلی زود تاریک می شود.با شاسی هایم  پنجره ها را می پوشانم که سرما به داخل نفوذ نکند. کلا فضای دپی است . سایت آینه به همه این سرما، سردی و سکوت بی پایان با کلیپ آرش حس حماسه ای می دهد. به نظرم نورهای ساطع شده از مونیتورم از بیرون می تواند مثل نور شومینه باشد. گرمابخش. آرام و خواب آور. شعر آرش با چای لیپتون زیر لحاف لحظه ای جاودانه خلق می کند که تنها من درکش می کنم. همه این لحظات در تنهایی محض اتفاق می افتد. با اینکه این کلیپ را با سایر دوستان نیز دیده ام اما  حس دیدنش در تنهایی خیلی فرق می کند. مثل اینکه وقتی دیگری هست یک جای حس خراب می شود. یا شاید لذت حسش یک نفره است. یا شاید من خیلی آدم یک نفره ای شدم که دیگر دونفره نمی شود حتی اگر خیلی تلاش هم بکند. این لحظه جاودانه یک نفره تا سالهای سال کش خواهد یافت. تمام نمی شود. در ذهنم آهنگ آرش کمانگیرِ کسرایی روی لوپ ابدیست. در بک گراند هم هی برف می بارد. بخشی از خانه و سکوتش مرا رها نمی کند. جزوی از من شده است. هر جا روم هر چند دور با من است.


*works with Internet Explorer only