ایران
در اینکه جنبش مردم ایران دیگر نمی جنبد شکی نیست ولی دو موضوع من را به آینده نزدیک امیدوار می کند. یک: وجود اپوزوسیونی که بخش خردمندتر رهبری آن با گذر زمان تن به خواسته های رادیکالتر مردم می دهد. دو: بی تدبیری دولت که خود برای خود بحران ایجاد می کند و احتمال دارد این بحرانها به سلسله حوادثی بیانجامد که در رویارویی با دیگر بخشهای قدرت بخصوص در زمان انتخابات آینده فضای جولان به نیرو های معترض بدهد. اگر این فضای تحول در کوتاه مدت ایجاد شود احتمالا با چهره متحول شده از جنبش سبز مواجه می شویم اما اگر چند سالی فاصله بیفتد جنبش جدیدی ایجاد خواهد شد با خواسته های رادیکال تر و رهبری جدید.
من به این نتیجه رسیده ام که بخشی از نظام جمهوری اسلامی که به قدرت تکیه زده (به رهبری خامنه ای) اصلاح پذیر نیست. آن بخش هم که زیر فشار ممکن است امتیاز بدهد در موضع ضعف است ( به رهبری رفسنجانی) و حتی اگر بتواند با فشار از بالا به اصلاحات تدریجی دست بزند، بقدری سرعت اصلاحات کند خواهد بود که به هیچ وجه با سیر صعودی خواسته های اقتصادی طبقه فرودست و آزادی های اجتماعی و سیاسی مورد خواست طبقه متوسط و فرادست برابری نمی کند. در نتیجه اپوزوسیون بناچار به سمت شعار براندازی می رود و در یک موقعیت مناسب این موضع را علنی خواهد کرد. هرچند که اکنون نیز به روشنی این موضوع را به حاکمیت گوشزد می کند. تنها سناریویی که به براندازی نظام توسط مردم منتهی نمی شود کودتای نظامی-امنیتی بخشی از نظام است که هم حضور خود را در قدرت خاتمه یافته و هم خطر خارجی را محرز می بیند و احتمال دارد برای حفظ خود دارودسته احمدی نژاد را یک شبه به کمک نیروهای وفادار در بدنه نیروهای نظامی و پلیس حذف کند و دولت وحدت ملی تشکیل دهد. شدت حملات دولت به این جناح و بخصوص شخص رفسنجانی این احتمال را قوت می بخشد. با این حال نه تنها میزان اتحاد بین این جناح نظام و عمق و گستره نفوذ ایشان بین نیروهای امنیتی و نظامی مشخص نیست ، بلکه نتایج حاصل از این التهاب نیزممکن است به سود آنها تمام نشود و اپوزوسیون می تواند در شرایط خلا قدرت و شوک سیاسی ، با بسیج سریع هوادارانش از طریق شبکه های اجتماعی ابتکار عمل را برباید.
مصر، تونس و موارد مشابه
به نظرم الگویی که در انقلابهای اخیر دیده می شود میان انقلاب 57 و جنبش 88 ایران است. یعنی سرعت عمل، اتحاد جمعی و حمایت همه طبقات اجتماعی با شعار سرنگونی رژیم غیر قابل اصلاح که خصوصیات انقلاب بهمن 57 را داراست و در عین حال مجهز بودن به رشد فکری و بلوغ اپوزوسیون و شعار دموکراسی و مدنی بدون خشونت جنبش سبز .احتمالا به مرحله گذار به دموکراسی می انجامد و نه حکومت دیکتاتوری جدید. انتخاب این الگو نتیجه برایند دو موضوع است:
یک: شکست و کم رونق شدن تفکرات تند ایدئولوژیک چه دینی و چه غیر دینی در جوامع در حال توسعه (در جوامع عقب افتاده چون افغانستان، بخشهای قبیله ای پاکستان، نپال و ... هنوز ایدئولوژی اسلامی و یا مائوئیسم و موارد مشابه در بین توده ها طرفدار دارد) و جایگزینی آن با دموکراسی و شکلگیری احزاب.
دو: قطع امید کامل به اصلاح سیستم و اصرار بر حذف راس هرم قدرت. مردم این کشورها بر این باورند که در سیستم هرمی قدرت اگر راس کنار رود سیستم از هم می پاشد و فضا برای شکل گیری نظام جدید ایجاد می شود.
No comments:
Post a Comment