یعنی ممکنه باردار شده باشم؟!
این سوالی بود که یک دختر دانشجوی محجبه امروز از من پرسید. با نگرانی یک تکه کاغذ را درآورد و به من نشان داد که در آن توضیحی در مورد روش اضطراری جلوگیری از بارداری با استفاده از قرص های ضدبارداری نوشته شده بود و می خواست بداند آیا باید اکنون نسبت به این شیوه اقدام کند یا خیر. برایم توضیح داد صیغه ی محرمیت در مورد او و پسری خوانده شده و قرار است تا یکماه دیگر با هم ازدواج کنند. اما اخیراً در خلوتی که در منزل شان فراهم شده بوده آن پسر او را در آغوش گرفته و بوسیده! به من گفت نگران است که نکند باردار شده باشد.... بهت زده نگاهش کردم وقتی که گفت که اتفاقاً کلاس تنظیم خانواده را هم با استاد دیگری گذرانده اما عمده ی مباحثی که در آن کلاس مطرح شده بوده مسائل جمعیتی بوده است و استاد مربوطه شرمگین می شده وقتی می خواسته به مباحث بهداشت باروری و روشهای پیشگیری بپردازد و بنابر این بسیاری از سوالهای دانشجویان حتی به مرحله ی طرح نرسیده چه برسد به این که پاسخی دریافت شود....
من مرتب با نمونه های متفاوتی از دانشجویان مواجه می شوم از آنها که در مورد ابتدایی ترین مسائل مرتبط با دستگاه تناسلی خود و مراحل "نزدیکی" و بهداشت جنسی بی اطلاع هستند و نیز آنها که بنا به تجربه شخصی اطلاعاتی کسب کرده و خواسته یا ناخواسته حتی در معرض تجربیات ناخوشایندی قرار گرفته اند اما درمورد تمامی این انواع موارد که طی مشاوره هایم برخورد می کنم آنچه مرا عذاب می دهد علم به این است که چه ساده می توانستیم به میزان آگاهی جوانان مان بیافزاییم و با اتخاذ تصمیمات مدبرانه تر و عقلایی در سطح آموزش های رسمی و با احتراز از مصلحت اندیشی های نابجا ایشان را در معرض بسیاری مخاطرات جبران نانپذیر و تعرضات قرار ندهیم. چگونه می توان در قرن بیست و یکم تصور کرد که دختری بیست و چندساله و دانشجوی دانشگاه در پایتخت ایران هنوز نتواند تشخیص دهد که بوسه عامل حاملگی اش نمی توانسته باشد! نمیدانم به حال خودمان باید بخندیم یا بگرییم!
منبع: از زندگی
معمولا در آخر وصف اوضاع امروز ایرانمان یا باید بخندیم! یا گریه کنیم! حالا نمی شود همین یک بارهم که شده یک کار دیگری بکنیم؟! مثلا حیرت کنیم؟! یا بیاندیشیم؟ بیایید قبول کنیم که چطور تسلیم محیط اطرافمان شده ایم و در آرامش ساختگی و احمقانه سنگر گرفته ایم و به حال مانندهایمان یا می خندیم یا گریه می کنیم...